گفتم به گل زرد چرا رنگ منی
افسرده و دلتنگ چرا مثل منی
من عاشق اویم که رنگم شده زرد
تو عاشق کیستی که هم رنگ منی
آنکه چشمان تو را اینهمه زیبا می کرد
... کاش از روز ازل فکر دل ما میکرد
یا نمی داد به تو اینهمه زیبایی را
یا مرا در غم عشق تو شکیبا میکرد
لیوان ز لبت بوسه گرفت و من بوسه ز لیوان
دیدی ز لبت بوسه گرفتم به چه عنوان
آنشب که دلی بود به میخانه نشستیم .
آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم .
از آتش دوزخ نهراسیدیم که آن شب .
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم .
چندیست که بیمار وفایت شده ام
در بستر غم چشم براهت شده ام
این را تو بدان اگر بمیرم روزی
مسئول تویی که من فدایت شده ام
یک بوسه ز لبهای تو در خواب گرفتم
انگار لب از چشمه مهتاب گرفتم
هرگز نتوانی تو ز من دور بمانی
چون عکس تو در سینه خود قاب گرفتم
عکس تو رو طاقچه قلب منه
بهترین خاطره عمر منه
دل اگه بخواد بیفته بشکنه
عکستو طوری گذاشتم نشکنه
ویرانه نه آن است که جمشید بنا ساخت
ویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که با هر نگه تو
صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
مینویسم ” د ی د ا ر”
تو اگر بی من و دلتنگ منی
یک به یک فاصله ها را بردار
افسرده و دلتنگ چرا مثل منی
من عاشق اویم که رنگم شده زرد
تو عاشق کیستی که هم رنگ منی
آنکه چشمان تو را اینهمه زیبا می کرد
... کاش از روز ازل فکر دل ما میکرد
یا نمی داد به تو اینهمه زیبایی را
یا مرا در غم عشق تو شکیبا میکرد
لیوان ز لبت بوسه گرفت و من بوسه ز لیوان
دیدی ز لبت بوسه گرفتم به چه عنوان
آنشب که دلی بود به میخانه نشستیم .
آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم .
از آتش دوزخ نهراسیدیم که آن شب .
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم .
چندیست که بیمار وفایت شده ام
در بستر غم چشم براهت شده ام
این را تو بدان اگر بمیرم روزی
مسئول تویی که من فدایت شده ام
یک بوسه ز لبهای تو در خواب گرفتم
انگار لب از چشمه مهتاب گرفتم
هرگز نتوانی تو ز من دور بمانی
چون عکس تو در سینه خود قاب گرفتم
عکس تو رو طاقچه قلب منه
بهترین خاطره عمر منه
دل اگه بخواد بیفته بشکنه
عکستو طوری گذاشتم نشکنه
ویرانه نه آن است که جمشید بنا ساخت
ویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که با هر نگه تو
صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
مینویسم ” د ی د ا ر”
تو اگر بی من و دلتنگ منی
یک به یک فاصله ها را بردار